اصولی ضروری در رهبری و مدیریت وجود دارد که برای عملکرد موثر یک فرد در مقام رهبر تیم یا مدیر، بسیار مهم و اساسی هستند.
آن اصول عبارتند از ایجاد اعتماد، ساختن یک تیم واقعی و مدیریت کردن آن و ساختن شبکه روابط. وقتی برای مدیران در کنفرانسها و همایش ها توضیح میدهند که ایجاد اعتماد، تشکیل تیم و ایجاد شبکه گسترده ارتباطی برای موفقیت در رهبری، سه شرط اساسی است، معمولا این سوال پرسیده میشود که زمان انجام این کارها کی فرا میرسد؟ موضوعی که آنها را به فکر فرو میبرد آن است که بیشتر آنها حتی یک روز هم پیش نیامده که بتوانند کارشان را سر وقت انجام دهند.
آنها معمولا بیشترین وقتشان را صرف حل مشکلات غیر منتظره و اینکه مطمئن شوند گروهشان کار را به موقع، با صرفه جویی در بودجه
و با استانداردهای لازم انجام میدهند. این سه عنصر کلیدی که به آنها میگوییم سه اصل ضروری در رهبری و مدیریت، راحت و سریع به دست نمیآید. این سه عنصر برای موفقیت رهبران بسیار با اهمیت است.
چرا اعتماد؟
سر منشا رهبری موفقیت آمیز تاثیر گذاشتن روی دیگران و اعتماد،اساس توانایی در تحت تاثیر قرار دادن دیگران است. شما نمیتوانید روی کسی که به شما اعتماد ندارد تاثیر داشته باشید. بنابراین مدیران موفق باید اعتماد کسانی که با آنها کار میکنند را جلب کنند.
مدیران موفق این کار را با نمایش گذاشتن دو عامل اساسی و اعتماد انجام میدهند: مهارت و شخصیت.
مهارت
به معنی خبره بودن در هر کاری که گروه انجام میدهد نیست، بلکه به معنی داشتن میزان درک کافی در کار است تا هم فرد بتواند تصمیم محکمی بگیرد و هم شجاعت سوال پرسیدن در هر جایی که دانشش کمتر است را داشته باشد.
شخصیت
به این معنی که فرد تصمیمات و عملکردها را بر پایه ارزشهایی بگذارد که فراتر از منافع شخصی خودش است و واقعا به کار، به مشتریها و همینطور کسانی که کار را انجام میدهند توجه داشته باشد، دیگران مهارت و شخصیت شما را قبول داشته باشند، در مورد انجام کار درست به شما اعتماد میکنند.
یک تیم تاثیر گذار با یک هدف مشترک که بر اساس ارزشهای مشترک است به هم وصل شده است. در یک تیم واقعی پیوندهای بین اعضا آنقدر قوی است که واقعا باور دارندکه همه آنها با هم موفق میشوند یا شکست میخورند و اگر تیم شکست بخورد فرد به تنهایی نمیتواند برنده شود. علاوه بر اهداف و ارزشها، تیمهای قوی قانون تعامل را هم دارند، درک صریح و غیر صریح از اینکه اعضا چطور باهم کار میکنند. برای مثال چه کشمکشهایی مجاز است بین اعضا اتفاق بیفتد و چه کشمکشهایی مجاز نیست .
مدیران موفق مطمئن میشوند که همه مواردی که یک تیم قوی را تشکیل میدهد اعتماد، ارزشها و قانون در جای خودشان قرار گرفته اند و آن موقع است که تیم را مدیریت میکنند.
پس به جای گفتن اینکه این کار را انجام بده چون من رئیسم میگویند بخاطر موفقیت تیم اینکار را انجام بده و این رویکرد قوی است.
یک تیم واقعی اعضای تیمشان را ارزشمند میدانند و قدرتمندانه تلاش میکنند که هم تیمیهایشان را ناامید نکنند.
یک رهبر باهوش پیوندهای محکمی میسازد و از آنها برای شکل دادن به رفتار صریح اسفاده میکنند.
روشن است که موارد گفته شده فقط تعداد کمی از روشهایی بود که مدیران خوب در کارهای روزمره خود به کار میگیرند تا اصول ریشهای رهبری را اجرا کنند.
اما شما حالا ایده کلی را گرفتهاید. اگر رازی وجود داشته باشد که کمکتان کند از چالشهای تبدیل شدن به یک مدیر موفق عبور کنید و دچار استیصال نشوید، این مطلب مطمئنن همان راز است.